بی خیال هر چه خیال

هر کس از این دنیا چیزی برداشت...من از این دنیا دست برداشتم...

بی خیال هر چه خیال

هر کس از این دنیا چیزی برداشت...من از این دنیا دست برداشتم...

شب بارونی

من هرز گاهی جسارت می کنم و شعر می گم...

سه شنبه شب هم یک بارون خیلی خوشگلی بارید ، با خودم گفتم حالا که خدا به این قشنگی داره هنرنمایی می کنه منم هر طور شده باید یک هنری از خودم ساطع کنم ! این شد که فوری دست به قلم بردم و ...

من همانم که فریاد پژواک سکوتم بود      دراین پستی دنیا عشق بال صعودم بود

گفتم امشب رها پر می کشم تا  اوج         اما چه کنم ؟ بازهم گناه سد عبورم بود 

نگاه ستاره برایم چه آشنا می زد             یادم آمد چیدن آن رؤیای دورم بود

خواستم هوشیار باشم تا به صبح              ولیکن باران آمد این رمز جنونم بود

 بی پروا  ز باران می زنم بیرون           هیس ، ساکت این نجوای درونم بود

دیدم در چشم همه رنگ صداقت را         راست می گویم این تنها دروغم بود